کد خبر : 6312
تاریخ انتشار : یکشنبه 22 فروردین 1400 - 12:45

قطعه فراموش شده

قطعه فراموش شده
نزدیک به ضلع شرقی بهشت زهرا، پشت غسالخانه، قطعه 33 از قطعات قديمي حدودا 6 هزار 517 تن از شهروندان در آن دفن شده‌اند كه حدود 120 قبر آن به مبارزان رژيم ستم شاهي اختصاص دارد.
Print Friendly, PDF & Email

در جنوب آن قطعه هنرمندان ( قطعه ۸۸) واقع شده است یکی از دفن شدگان در این قطعه عبدالحسین، معروف به خسرو گلسرخی متولد دوم بهمن ۱۳۲۲ شمسی در شهر رشت است. پدربزرگ مادری‌اش علامه شیخ وحید خورگامی، یک روحانی مبارز و از همرزمان میرزا کوچک خان جنگلی بود. گلسرخی شاعر و نویسنده مارکسیست بود که در سال ۱۳۴۷ سردبیر بخش هنری روزنامه کیهان بود. او از جمله روشنفکران آن دوران بود که از جنبش‌های چریکی حمایت می‌کرد.

 

 

خسرو گلسرخی شاعر و روزنامه‌نگاری بود که سال ۱۳۵۱ متهم شد با ۱۱ نفر از همراهانش می‌خواستند رضا پهلوی ولیعهد ۱۳ ساله را در ازای آزادی زندانیان سیاسی گروگان بگیرد. گروهی که فعالیت سیاسی خاصی نداشتند و اقدامی عملی از آن‌ها سر نزده بود، اما تبدیل به مهم‌ترین اتفاق سیاسی زمان خود شدند.

 

گلسرخی زمان دستگیری چهره معروفی نبود؛ دبیر بخش هنری روزنامه کیهان بود، شعر می‌گفت و نقد می‌نوشت. اما پس از دادگاهی شدن او و پخش آن از تلویزیون ملی ایران، به یکی از معروف‌ترین چهره‌های مبارزه علیه شاه تبدیل شد؛ کسی که در برابر ظلم سر خم نکرد و به استقبال مرگ رفت. او به سرعت یک نماد شد؛ تا جایی که استفاده از کلمه گل سرخ در مطبوعات و کتاب‌ها ممنوع شد. اما گلسرخی در این مسیر تنها نبود، از میان ۱۲ تن حاضر در دادگاه، کرامت‌الله دانشیان هم مثل گلسرخی در این دادگاه ظاهر شد و همراه او تیرباران شد؛ در سپیده‌ دم ۲۹ بهمن‌ماه ۱۳۵۲ در میدان تیر چیتگر؛ اراضی غرب تهران که مالکیتش آن زمان متعلق به ارتش بود.

 

 

اما دانشیان همچون گلسرخی مشهور نشد. گرچه این دو یک مسیر را با هم رفتند، اما تفاوتی بزرگ با هم داشتند؛ نحوه سخن گفتن‌شان در دفاعیات آخر.

 

کرامت دانشیان، متن دفاعیه خود را از روی کاغذ می‌خواند و احساسات او کمتر در کلامش مشخص بود. او آرام صحبت می‌کرد و از اوج و فرودهای تاثیرگذار کلام در دفاع آخرش بهره نبرد. متن او درباره خلق مبارز در سراسر جهان بود و کمتر به فضای بسته سیاسی در داخل کشور پرداخت.

 

اما گلسرخی سخنرانی چیره‌دست بود با حرکات سر و دستی هم‌خوان با کلامش. او محکم و شمرده حرف می‌زد و از نبود آزادی سیاسی در ایران می‌گفت. گلسرخی می‌دانست که ساواک می‌خواهد مخالفان سلطنت شاه را مارکسیست‌های بی‌دینی معرفی کند تا جامعه مذهبی ایران، آن‌ها را از خود دور کنند، پس در دادگاه از هم‌خوانی اسلام و مارکسیست صحبت کرد و از عدالت‌خواهی هر دوی آن‌ها.

 

از اواخر دهه ۴۰ مخالفت‌ها علیه شاه شدت گرفته بود؛ برخی گروه‌های مارکسیستی به سمت حرکت مسلحانه رفته بودند و سخنرانی روحانیون در مساجد لحنی تندتر گرفته بود. گلسرخی در این شرایط یک هدف را دنبال کرد؛ پیوند میان مبارزان از کمونیست‌ها تا مذهبیون.

 

 

گلسرخی و دانشیان پنج سال پیش از آنکه هم‌کناری همه نیروهای مخالف را در انقلاب ببینند، کشته شدند. سال ۵۷، پیش از پیروزی انقلاب تصویر بزرگ گلسرخی در تظاهرات مردمی دیده شد و بعد از انقلاب هم مهم‌ترین یادگاری دانشیان از رادیو پخش شد. شعری از عبدالله بهزادی که کرامت دانشیان آن را با تغییراتی به یک سرود تبدیل کرده بود و اسفندیار منفردزاده بر آن نتی نوشت تا یکی از مشهورترین سروده‌های انقلاب ایران در ۲۹ بهمن ۵۷، همزمان با سالگرد تیرباران شدن گلسرخی و دانشیان از رادیو پخش شود: «بهاران خجسته باد»

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.