کد خبر : 6794
تاریخ انتشار : دوشنبه 10 خرداد 1400 - 8:18

توقیف دیرهنگام و قابل تأمل “می‌خواهم زنده بمانم”!!

توقیف دیرهنگام و قابل تأمل “می‌خواهم زنده بمانم”!!
زیاد شدن سریال‌های خانگی از یک طرف اتفاق خوب و از طرفی دیگر خطرآفرین است؛ وقتی ۱۴ قسمت از "می‌خواهم زنده بمانم" می‌گذرد و جلوی آن گرفته می‌شود!
Print Friendly, PDF & Email

 به گزارش پشت پرده, کدام یک از این آثار ارزش دیدن دارند؟ “ملکه گدایان” که به تازگی به پایان رسیده و اعلام کرده‌اند فصل دومی در کار است! کاری که مخاطب به جز دیدنِ چند بازیگر چهره و رنگ و لعاب فریبنده، هیچ چیز دیگری نمی‌بیند. اهانت به خیرین و خیریه‌ها و نداشتنِ آدرس محتوایی درست جزو دستاوردهای این سریال نمایش‌خانگی است که حالا حسین سهیلی‌زاده کارگردان این اثر، مخاطب را در انتظار فصل دومی قرار می‌دهد که معلوم نیست با چه هدفی ساخته می‌شود.

سریال سیاوش که میلاد کی‌مرام به عنوان نقش اصلی آن حضور دارد دوباره همان اکت‌های تکراری از خودش نشان می‌دهد؛ مفهوم و محتوایِ ارزشمند درگیرکننده‌ای هم ندارد. این سریال در کنار دیگر رقبایش باز درون‌مایه‌ای اهانت‌آمیز به خیرین و جامعه خیریه دارد. چندی پیش هم “قورباغه” در پلتفرم‌های خانگی با کش و قوس و جنجال‌هایی، پخش شد؛ این‌گونه فیلم‌های پرخاشگری چقدر مخاطبان نوجوان و جوان را به دعوا، درگیری و نهایتاً قتل و خون‌ریزی علاقه‌مند می‌کند؟

اگر به رقابت سلبریتی‌هایی مثل شهاب حسینی، پژمان جمشیدی و محمدرضا گلزار در سه تاک‌شوی خانگی توجه کنیم معلوم نیست با چه خلاقیت‌هایی جز کسب درآمد، پا به این میدان گذاشته‌اند؛ واقعاً جز همان دورهمی، میهمانی و خوش و بش‌های مرسوم که پیش از آن نمونه‌هایش را به وفور در تلویزیون و دیگر مدیوم‌ها دیده‌ایم چه نقطه‌های خاص دیگری از این کارها بیرون آمده است. سلبریتی‌هایی که دور هم می‌نشینند و به تعبیری فقط از خودشان تعریف و تمجید می‌کنند و هیچ چالشی هم در میان نیست! حداقل برنامه “دورهمی” حداقل در قسمت‌های پایانی چالش‌هایی را به وجود آورد و حداقل برخی از وجوه زندگی این دست از هنرمندان رسانه‌ای شد. یا رئالیتی‌شوی پُر از رنگ و لعاب، زرق و برقِ سلبریتی‌ها در مسابقه‌ای به نام “شب‌های مافیا” و پیش از آن سفره‌های رنگینِ “شام ایرانی” که نمونه آلوده و کثیفِ آن را شبکه‌های معاندی به نام من و تو پخش کرد.

در بخش کمدی‌ها هم نمایش‌خانگی نه تنها موفق نبوده بلکه بیشتر روی اعصابِ مخاطبان بوده است. اگر بیننده “مردم معمولی” رامبد جوان‌اند و یا “دراکولای” مهران مدیری و حتی “خوب، بد، جلف” هم نتوانسته مخاطب را سرذوق آورد. در حالی که با نگاهی گذرا می‌توانیم به موفقیت چند سریال تلویزیونی مثل “زیرخاکی” در تلویزیون اشاره کنیم که بدونِ این زرق و برق‌ها، این روزها موفق‌ترند. سریال‌هایی که با آرایش‌های غلیظ، تبرج و تجمل، حیازدایی، سبک زندگی مدرن و رد شدن از خطوط قرمز اخلاقی، دنبال از بین بردن همه مفاهیم و ارزش‌های خانوادگی‌اند. در حالی‌که مخاطبِ‌ امروز هوشمندانه به مدیوم‌ها نگاه می‌کند؛ دست بازتری نسبت به گذشته دارد و بیشتر به محتوا نمره می‌دهد و اسیرِ رنگ‌آمیزی‌هایی نمی‌شود که پیش از آن بارها شاهدش بوده است.

در کنارِ این سریال‌ها، مجموعه‌ای را شهرام شاه‌حسینی به میدان نمایش‌خانگی آورده‌‌ که ۱۴ قسمت از پخش‌اش می‌گذرد و از همان چند قسمت اول می‌توانست مورد توقیف قرار گیرد اما معلوم نیست چرا آن‌قدر پیش رفت؟ وقتی کمیته‌های انقلاب اسلامی در سال ۱۳۶۰ را صرفاً نهادی پُر از فساد به تصویر می‌کشد و خیلی از اهانت‌های دیگر را هم زیرپوستی پیش می‌برد سؤال اینجاست اولاً آیا کمیته‌های انقلاب اسلامی دهه ۱۳۶۰ که کابوس منافقین کوردل بوده است، سرتا پا فقط ایراد بود که چنین دشنه بر جان تاریخ انقلاب می‌زنند؟

ثانیاً چرا در وزارت ارشاد که قبل از فعالیت این روزهای رسانه ملی (ساترا) پروانه تولید و ساخت را صادر می‌کرد به چنین سریالی با چنین محتوا و مفاهیمی مجوز داده است؟ در قدمِ دیگر چرا در پخش، ساترا آن‌قدر سعه صدر به خرج داده و سریال را مورد اصلاح و بازبینی قرار نداده است؟ در حالی که بسیاری از سریال‌های تلویزیونی حتی به تصویربرداری مجدد هم رسیده‌اند و یا کماکان هم در بایکوت قرار دارند. از طرفی معاونت اجتماعی نیروی انتظامی چرا زودتر از به وجود آمدن این همه چالش، شائبه و شبهه، جلوی این سریال را نگرفته تا مورد اصلاح و بازبینی قرار بگیرد؟ این اتفاق و چالش برای “قورباغه” هم افتاد اما به شکلی دیگر؟

به نظر می‌رسد هرچه زودتر باید تکلیف نمایش‌خانگی روشن شود؛ وقتی پخش و توزیع به ساترا واگذار شده، بحث پروانه ساخت و تولید سریال هم در اختیار سازمان تنظیم و مقررات صوت و فراگیر سازمان صداوسیما قرار بگیرد تا کمتر شاهدِ چنین چالش‌هایی باشیم؛ سریال‌هایی که نه تنها مفهومی از انقلاب، زندگی ایرانی اسلامی و نه محتوای غنی را به مخاطب القاء نمی‌کنند

در حالی که کارگردانان و هنرمندان با استعداد و کاربلدی در جمهوری اسلامی داریم که می‌توانند اقتدار،‌ امنیت، سبک زندگی، معرفت و اخلاق اسلامی را به تصویر بکشند و نه به سبکِ اهانت‌های “می‌خواهم زنده بمانم” که به اصطلاح می‌خواستند “نفوذ” را نشان دهند، واقعاً به نفوذ در عرصه‌های مختلف توجه کنند. همان‌طور که در برخی از سریال‌های تلویزیونی این اتفاق افتاد که نفوذ چقدر ایجاد بدبینی به نظام می‌کند.

البته مقصرِ این اتفاقات حتی در اهانت‌های زنجیره‌ای “دراکولا”، “ملکه گدایان” و “ستایش” به جامعه خیریه و یا سریال آبکی “گیسو” و برخی از تاکشوهای بی‌معنا، ساترا نیست؛ چون وقتی می‌خواهند نظارت اعمال کنند مواجه می‌شوند با محصولی که بخش خصوصی با میلیاردها تومان با مجوز ارشاد تولید کرده و اعمال نظارت یعنی از بین رفتن تقریباً کل محصول که نهایت آن هم موجب بدبینی به کل حاکمیت می‌شود در میان اهالی هنر. 

چرا “می‌خواهم زنده بمانم” توقیف شد؟

بیانیه‌ای از پلتفرم پخش‌کننده سریال “می‌خواهم زنده بمانم” نشان می‌دهد که مخاطبان فعلاً منتظر قسمت جدید نباشند. در این اطلاعیه آمده است: «با درخواست معاونت اجتماعی نیروی محترم انتظامی، پخش سریال «می‌خواهم زنده بمانم» تا اطلاع ثانوی متوقف شده است و تیم تولید و ساترا در حال رایزنی برای رفع ابهامات و گفت‌وگو در خصوص نقطه نظرات ایشان است.» پیگیری‌ها نشان می‌دهد مشکل در پرداختن به کمیته‌های انقلاب اسلامی در سریال است؛ اما چرا آن‌قدر دیر این اتفاق افتاده است؟ یعنی دست‌اندرکاران گذاشته‌اند تا قسمت چهاردهم و سریال را متوقف کرده‌اند؟ در حالی که می‌توانستند زودتر جلوی این سریال را بگیرند و حتی به مرور سراغِ دیگر سریال‌هایی بروند که نه تنها هیچ معنا و مفهوم و محتوایی ندارند بلکه ارزش دیدن هم ندارند.

واقعاً اگر در نقد این سریال وارد شویم به ضعف‌های عمده‌ای در فیلمنامه خواهیم رسید. فیلمنامه‌ای که سرمنزل و مقصودی ندارد،‌ ریتمِ آشفته‌ای دارد و موقعیت زمانی آن نامشخص و ناهماهنگ است. اگر قبل از انقلاب است که پاسدار چه می‌کند، اگر بعد از انقلاب است آهنگ‌های کافه‌ای، کروات و لباس‌های خانم‌ها چه می‌گویند. واقعاً برای نشان دادن نفوذ، چرا کارگردان به سراغ این نوع پرداخت‌ها رفته است؟

در کنار این نقدها و چالش‌ها و اتفاقات، طعنه به ساترا هم جالب است؛ مصطفی کیایی که خودش کارگردان سریال “هم‌گناه” شبکه نمایش‌خانگی بوده زودتر از بقیه به این توقیف واکنش نشان داد و نوشت:

“روزی که به هر دلیلی پخش نمایش‌خانگی و نظارت بر آن زیر نظر ساترا و صداوسیما رفت می‌شد حدس زد با شکایت هر ارگان و نهادی و قبل از هر نوع تحمل و خویشتن‌داری این آثار هنرمندان است که مورد حمله، ذبح و توقیف قرار خواهد گرفت، قطعاً با تحمل و خویشتن‌داری می‌شد منتظر ماند تا تکلیف کاراکترها در بستر دراماتیک خود مشخص شوند، دوستان ما در نیروی انتظامی خوب می‌دانند این مسیر را، زیرا سالیان زیادی در حال مشارکت و کمک به صنعت سینما هستند، گویا ساترا راه مراقبت و چانه‌زنی برای این آثار را نمی‌داند و تنها راه را توقف پخش می‌داند، آثاری که در این روزهای سخت تنها دلخوشی مخاطبان محتوای داخلی‌اند. این از رسومات تلویزیون است که با هر زنگ تلفن و اعتراض، پخش برنامه‌ای متوقف می‌شود، اینجا سال‌ها قواعد دیگری داشته، تعامل، صحبت و توافق.”

البته در همین نکته هم نقدهایی وارد است؛ شاید منظور آقای کیایی از داشتن قواعد دیگری، افسارگسیختگی و گذشتن از خطوط قرمز باشد که به عادتی در شبکه نمایش‌خانگی تبدیل شده است. اینکه باید نویسندگان و کارگردان فیلم و برنامه و مستند جسارت داشته باشند یک بحثی است و جلویِ این همه آلودگی در نمایش‌خانگی را هم گرفتن، بحث دیگری است. این کارگردان کاربلد سینما که چنین واکنشی نشان می‌دهد ما را یادِ فیلم‌هایی می‌اندازد که امروز در سینما روی پرده می‌روند و یا در نمایش‌خانگی به نمایش درمی‌آیند و نمی‌توانیم همراه با خانواده در کنار هم به تماشایش بنشینیم. فارغ از بحثِ سریال “می‌خواهم زنده بمانم” که می‌توانستند با بازبینی و اصلاح قبل از شروع پخش، جلوی خیلی از این چالش‌ها را بگیرند، بگذارید با قاعده و قانون، خانواده‌ها تماشاگر این سریال‌ها و فیلم‌ها باشند.

 

 

منبع:تسنیم

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.