کد خبر : 28649
تاریخ انتشار : دوشنبه 2 تیر 1404 - 9:44

خاورمیانه مورد علاقه اسرائیل: سلطه، تفرقه و ناامنی دائمی

خاورمیانه مورد علاقه اسرائیل: سلطه، تفرقه و ناامنی دائمی
۱۰ روز پس از تهاجم اسرائیل به ایران، پرسش از اهداف استراتژیک این رژیم در خاورمیانه ابعاد مهمی یافته. تل‌آویو خاورمیانه‌ای را می‌طلبد که در آن سلطه بی‌چون‌وچرای خود را بر منطقه، از طریق تضعیف همسایگان و تداوم ناامنی، تضمین کند.
Print Friendly, PDF & Email

به گزارش پشت پرده، تهاجم اسرائیل به ایران در میانه ۲۰۲۵، حلقه‌ای دگر از زنجیره مداخلات نظامی و استراتژی‌های تهاجمی این رژیم در خاورمیانه است. این اقدام نه تنها تنش‌ها را به سطحی بی‌سابقه رسانده، بار دیگر ماهیت خاورمیانه مورد نظر اسرائیل را آشکار می‌سازد. از منظر تل‌آویو، ثبات و امنیت جمعی در منطقه، تهدیدی برای هژمونی مطلق آن است. خاورمیانه ایده‌آل اسرائیل منطقه‌ای ست ضعیف، قطعه‌قطعه شده، و درگیر در منازعات داخلی – خارجی، تا جایی که هیچ قدرتی توان یا منابع لازم برای به چالش کشیدن برتری نظامی و سیاسی اسرائیل را نداشته باشد؛ نشانه آن، از جمله اصرارش به دولت‌های ایالات متحده که جدیدترین تکنولوژی‌های نظامی را حتی به دوستان خود آمریکا، داده نشود از جمله F-35 به عربستان و همچنین انهدام تاسیسات هسته‌ای در عراق و سوریه.

سلطه امنیتی از طریق تضعیف همسایگان و تفرقه‌اندازی

اسرائیل همواره امنیت خود را نه در همزیستی مسالمت‌آمیز و دیپلماسی، در ضعف ساختاری و بی‌ثباتی دائم کشورهای همسایه تعریف کرده. استراتژی «تفرقه بیانداز و حکومت کن» در قلب سیاست خارجی این رژیم نسبت به خاورمیانه نهفته است. ایجاد و تشدید شکاف‌های قومی، مذهبی و سیاسی در کشورهای عرب و ناعرب منطقه، ابزاری برای جلوگیری از شکل‌گیری جبهه‌ای متحد علیه خود است. هر نشانه‌ از ظهور قدرتی منطقه‌ای با توانایی بسیج منابع یا ائتلاف علیه اسرائیل، بلافاصله هدف اقدامات تخریبی – جنگ مستقیم، عملیات خرابکارانه، تحریم‌ یا جنگ روانی – قرار می‌گیرد.

تهاجم به ایران که در اواخر خرداد آغاز شده را می‌توان در این چارچوب تحلیل کرد: تلاشی آشکار برای جلوگیری از هرگونه تعادل‌بخشی به قدرت منطقه‌ای و حفظ وضعیت نابرابری که اسرائیل در رأس آن قرار دارد. این رژیم به‌طور سیستماتیک مانع از شکل‌گیری دولت‌های مقتدر و مستقل در پیرامون خود می‌شود، چرا که چنین دولت‌هایی بالقوه قادر به دفاع از حقوق فلسطینیان یا مقاومت در برابر زیاده‌خواهی‌های اسرائیل اند. نتیجه این سیاست، خاورمیانه‌ای دائما در آتش، با اقتصادهای ناکارآمد و دولت‌های ناتوان است که تنها به نفع اسرائیل تمام می‌شود.

کنترل منابع و مسیرها: اقتصاد به مثابه ابزار سلطه 

خاورمیانه مورد نظر اسرائیل، منطقه‌ای ست که منابع آن – به‌ویژه انرژی و آب – تحت کنترل یا نفوذ انحصاری تل‌آویو قرار داشته باشد. اشغال بلندمدت سرزمین‌های فلسطینی و بلندی‌های جولان سوریه، فراتر از ادعاهای امنیتی، دسترسی به منابع آب و زمین‌های حاصل‌خیز را برای اسرائیل تضمین کرده. اسرائیل به‌طور فعال مانع توسعه اقتصادی مستقل فلسطین می‌شود، زیرا اقتصاد ضعیف و وابسته فلسطین، اهرم فشاری برای وادار کردن فلسطینیان به پذیرش شرایط تحمیلی ست.

در سطح منطقه، اسرائیل در پی انحصار مسیرهای تجاری و انرژی ست. توافق‌های عادی‌سازی/ نرمالیزاسیون اخیر با برخی دولت‌های عرب (موسوم به قراردادهای ابراهیم)، هرچند با شعار صلح عرضه شدند، در عمل بیشتر به دنبال انزوای بیشتر فلسطین، ایجاد بازارهای جدید برای کالاها و فناوری‌های نظامی و امنیتی اسرائیل، و دستیابی به کریدُرهای انرژی و ترانزیتی بودند. هدف نهایی، تبدیل اسرائیل به مرکز ثقل اقتصادی و لجستیکی منطقه است، به گونه‌ای که رفاه نسبی کشورهای همسایه مشروط به همکاری با تل‌آویو و چشم‌پوشی از حقوق فلسطینیان باشد. این رویکرد، توسعه متوازن و مبتنی بر همکاری منطقه‌ای را به نفع الگویی استثماری و نابرابر، قربانی می‌کند.

مهار ایران و خنثی‌سازی مقاومت: دشمن‌سازی به مثابه توجیه 

اسرائیل برای توجیه سیاست‌های توسعه‌طلبانه و نظامی‌گری مداوم خود، نیاز به «دشمن وجودی» منطقه‌ای دارد. ایران، به‌دلیل اندازه، جمعیت، منابع، برنامه هسته‌ای و حمایت از گروه‌های مقاومت چون حزب‌الله و حماس، به‌طور ایده‌آل در این نقش جا می‌گیرد. تل‌آویو به‌طور مداوم ایران را به عنوان تهدیدی بنیادین برای کل منطقه و جهان عرب جلوه می‌دهد و از این رو، هرگونه اقدام خصمانه‌اش علیه ایران را نه تنها دفاع از خود، خدمت به امنیت همسایگان عرب معرفی می‌کند. تهاجم اخیرش به ما، نمونه بارز این استراتژی دشمن‌سازی و بهره‌برداری از آن برای پیش‌دستی نظامی ست.

این روایت، چند هدف برای اسرائیل دارد: نخست، توجه جهانی را از اشغالگری و جنایت‌هایش در فلسطین منحرف می‌کند. دوم، دولت‌های عربی را که از ایران هراس دارند، به سمت اتحاد عملی (یا حداقل سکوت) با اسرائیل سوق می‌دهد. سوم، فضایی برای گسترش بیشتر نفوذ نظامی-امنیتی اسرائیل در منطقه با عنوان «مقابله با تهدید ایران» ایجاد می‌کند. در خاورمیانه مورد علاقه اسرائیل، گروه‌های مقاومت (که در پاسخ به اشغال و ظلم شکل گرفته‌اند) باید سرکوب شوند، و ایران به عنوان حامی اصلی‌شان، باید تضعیف یا منزوی گردد تا میدان برای تحقق پروژه‌های هژمونیک اسرائیل کاملا باز شود.

برچسب ها : ،

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.